چه کسانی به کوچینگ نیاز دارند؟ 😎


از یخچال آوردمش، با یک چاقوی زرد رنگ سرامیکی، از اینها که خیلی خوش دست است، شروع می‌کنم پوستش را می‌کنم و آن را به ۷-۸ تکه برش می‌زنم. هسته هایش را و چوب اتصال آن به درختی که از آن چیده شده است را می‌کنم.

اولین تکه را برمی‌‌دارم، یک گاز به آن می‌زنم. بافت نرمی دارد، در عین حالی کمی هم ترد است. شیرین است و آبدار و اما خیلی شیرین نیست که دلم را بزند و یک ترشی ملس گونه مطبوع در لابه لای شیرینی خوش عطرش روی زبانم می‌نشیند.این فستیوال عطر و طعم خوشایند معنیش این است که این میوه بسیار برای سلامتی مفید است.

احتمالاً حدس زده ای اینها که توصیف کردم سیب زرد دماوند بود، اما خود سیب زرد دماوند نبود. این درباره‌اش بود، خودش این است که خودت گازش بزنی! من سعی خودم را کردم، اما این کجا و آن کجا که خودت به سیب گاز بزنی و طعمش را دسته اول خودت بچشی.

۱. راهکاری که دیگران برای مساله تو به تو می‌دهند، شبیه توصیف مزه سیب است. این کجا که من مزه سیب را برایت تعریف کنم و آن کجا که خودت آن را کشف کنی. این کجا که من به تو راهکار بدهم، و آن کجا که تو خودت راهکار خودت را کشف کنی.

وقتی خودت راهکار خودت را میبینی، خودت دسته اول و بی واسطه میدانی که این راهکار مال توست و از همان لحظه اول با آن ارتباط برقرار میکنی و طعمش را می‌چشی.

۲. نکته بعدی این که وقتی راهکاری توسط شخص دیگری به تو داده میشود، آن راهکار بهرحال از یک منبع بیرونی به تو داده شده و با وجود اینکه مسوولیت پذیرفتن یا نپذیرفتنش با توست، اما چون از بیرون به تو داده شده، حتی اگر راهکار درستی باشد و قرار باشد که برای تو کار بکند، احتمالاً با یک سری مقاومت های درونی هم روبرو می‌شود.

بهرحال راه کار دیگران مثل کلیه دیگران است که به بدن شخص دیگری پیوند می‌خورد و ممکن است بدن مبزبان آن را پس بزند یا اینکه مدتها طول می‌کشد که در محیط جدید جا بیفتد.

اما وقتی تو خودت به یک راه حل میرسی، تمامی اعتبار آن راه حل برای توست. این تو بودی که آن را کشف کردی و این از درون تو جوشیده و هیچ مقاومتی سر راهش قرار ندارد. همین موضوع ضمانت قدرتمندی برای اجرای راه حلی که خودت کشف کردی است و حالا مقایسه اش کن با ضمانت اجرایی راهکاری که توسط شخص دیگری از بیرون به تو داده شده است.

۳. موضوع بعدی اینه که خیلی وقتها تو حتی نمیدانی چه سوالی داری که آن را از شخصی بپرسی یا جایی دنبال جوابش بگردی. اما در یک گفتگوی عمیق کوچینگی، آن چیزیکه که اولش یه کلاف سردرگم بنظر می‌رسید، کم کم باز و شفاف می‌شود و اصل موضوع برایت نمایان می‌شود. بیشتر مواقع، سوال اصلی، موضوع اصلی و مغز  اصلی ماجرا شفاف نیست. 

معمولاً‌  بیشتر زمان گفتگوهای عمیق کوچینگی صرف شفاف کردن  مغز اصلی مساله می‌شود و بعد از اینکه اصل مطلب واضح شد، راه حل در همان نزدیکی است و مراجع خودش آن را پیدا می‌کند.

این ها البته فقط ۳ مورد از مزایای کوچینگ بود و من البته این مطلب را بعداً که سوادم بیشتر شد تکمیل تر میکنم، اما ساختار اصلی را همینجا گفتم.

همه این موارد که گفتم برای کسانی واقعاً مهم است که به عملکردشان در زندگی اهمیت می‌دهند و از کنار مسائل اساسی، بی تفاوت نمی‌گذرند.

کسانی‌ که زخم ها را صرفاً با چسب زخم و دردها را با قرص مسکن فعلاً ماست مالی نمی‌کنند و توقف می‌کنند و نه تنها بدنبال راه حل اساس برای مساله هستند، بلکه از خود می‌پرسند که این زخم و این درد از کجا آمده است و بدنبال برطرف کردن منشا آن هستند.

افرادی که هر بار زمین می‌خورند، بلافاصله بلند نمی‌شوند و قبل از بلند شدن، از خود می‌پرسند که دلیلش چه بود؟ چه چیزی لازم است اصلاح شود؟

مسافرانی که زندگی را یک سفر بی پایان می‌بینند و همواره در حال ادامه دادن هستند و محدودیتی برای رشد و سقفی برای پرواز ندارند، افرادی که می‌دانند خوب، بزرگترین دشمن عالی است. کوچینگ برای این افراد خیلی خیلی مفید است.

پس اگر عملکردت برایت مهم است، در هر شغل و موقعیتی که هستی، اگه هنرمندی، ورزشکاری، کارمندی هستی که میخواهی مرتب ارتقاء شغلی داشته باشی، کارآفرین و صاحب کسب و کار هستی، استارتاپ به راه انداختی و میخواهی رشد کنی، بازیگر سینما هستی و هنوز کسی از تو نپرسیده که سطح بعدیت کجاست و  یا حتی سیاستمداری، کوچینگ برای تو خیلی خیلی خیلی مفید است و کار میکند. 

حالا این سوال برای توست:

از ۱ تا ۱۰، چقدر عملکردت برایت مهم است؟