تعریف کوچینگ به زبان ساده! 😬


کوچینگ ترجمه دقیقی در فارسی ندارد و خیلیها کوچینگ را مربی گری یا مشاوره می دانند اما کاملاً غلط است. 

معمولاً کوچ ها برای تعریف کوچینگ اول می گویند که کوچینگ چه چیزی نیست و من هم فعلاً راه بهتری بنظرم نمی‌رسد. البته روش بسیار بهتری برای درک کوچینگ وجود دارد که اگر این مطلب را تا آخر بخوانی، آن را هم متوجه می‌شوی.

بهرحال سعی خودم را میکنم تا جایی که بلدم ساده و خوب توضیحش دهم:

 نکته شماره ۱: کوچینگ فرآیند انتقال هیچ چیزی از سمت کوچ به مراجع نیست!

در مربی گری، شخصی که در مورد موضوعی سواد خاصی دارد و یک مسیر را قبلاً رفته است و در آن مسیر پخته شده است، می‌شود مربی و می‌تواند آن موضوع را به کسی که تازه اول راه است آموزش دهد که در کوچینگ اصلاً اینطوری نیست. یعنی کوچ حتی اگر در مورد موضوع مورد نظر مراجع تجربیات عملی زیادی داشته باشد و کاملاً‌ واجد شرایط مربی گری هم باشد، بازهم نقش مربی را ندارد و چیزی را بعنوان مربی به مراجع یاد نمی‌دهد. یعنی در کوچینگ دانش و حتی تجربه از کوچ به مراجع انتقال پیدا نمی‌کند. 

در مشاوره، شخصی که راجع به موضوع خاصی تخصص دارد، موضوع مورد نظر مراجع را می‌شنود و نظر خودش را درباره آن مساله بعنوان مشاور به مراجع می‌گوید. در کوچینگ اصلاً همچیین چیزی نیست و کوچ هیچ نظری به مراجع نمی‌دهد و این یعنی کوچینگ فرآیند انتقال راهکار و راه حل از کوچ به مراجع نیست. 

 نکته شماره ۲: کوچینگ فرآیند اصلاح هیچ چیزی درباره مراجع نیست!

کوچینگ از جنس درمان هم نیست و درواقع در کوچینگ فرض این است که مراجع کاملاً اوکی است و نیازی به درمان ندارد و یا اگر دارد باید خودش برود و از روش هایی دیگر درمانش را دنبال کند و در خود کوچینگ هیچ گونه موضوعی از جنس درمان اتفاق نمی‌افتد.

خوب حالا که فهمیدیم کوچینگ این ها نیست، بگویم که چه چیزی هست:

در کوچینگ یک کوچ (coach) داریم و یه مراجع (coachee) و گفتگوی بین کوچ و مراجع یه گفتگوی عمیق است که به آن گفتگوی کوچینگی گفته می‌شود.

در کوچینگ ۳ تا فرض اساسی وجود دارد:

۱. یکی اینکه در کوچینگ درست مثل علم فیزیک ، فرض این است که هر شخصی درست مثل هر ذره ای که در عالم هست، کاملا منحصربفرد است و بنابراین، مسائلش هم منحصربفرد است و در نتیجه راه حل مسائلش هم کاملا یونیک و منحصربفرد و مختص به خود اوست و راه حل ارائه شده توسط دیگران احتمالاً  برای آن فرد کار نمی‌کند، و

۲. فرض بعدی هم این است که اگر فردی مساله ای دارد که بدنبال راه حلش می‌گردد، راه حل آن مساله هم همراه آن مساله پیش خود همان فرد هست ولی ممکن است در آن زمان بخصوص بزرگی یا پیچیدگی مساله برای آن فرد طوری باشد که باعث شود به راه حلی که فقط خودش و بهتر از هر کس دیگری می‌داند چیست، دسترسی نداشته باشد.

کوچ با شنیدن خیلی دقیق و کنجکاوانه مراجع و پرسیدن سوال های کنجکاوانه به مراجع کمک می‌کند که کم کم مساله برای مراجع واضح تر شود و باز سوال میپرسد و کنجکاوانه می‌پرسد و چیزی که از مراجع شنیده را به او می‌گوید تا مطمئن شود که درست شنیده است و باز سوال می‌پرسد و کنجکاوی می‌کند و مثل یک آیینه هر چیزی که از مراجع دریافت می‌کند را به اون نشان می‌دهد و یک جایی در این فرآیند گفتگو، خورشید از پشت ابر بیرون می‌آید و مراجع خودش همان راه حل آشنا را می‌بیند.

۳. همه چیز در یک گفتگوی کوچینگی کاملاً محرمانه است تا گفتگو در حدی که مراجع تمایل دارد، عمیق شود. هر حرفی در جلسه هست، همان‌جا بین کوچ و مراجع می‌ماند.

البته این تعریفی سطحی از کوچینگ است و هرچه کوچ سیقل خورده تر باشد، شفاف تر منعکس می‌کند و این یعنی کوچ های با تجربه فراتر از خود موضوع می‌روند و کمک می‌کندد دروازه ای جدید به روی دیدگاهی جدید برای مراجع باز شود، بدون جهت دهی به ذهنیت مراجع.

بقول مربی کوچینگ خودم، خانم آیسان بنی هاشمی،  در کوچینگ فرمان دست مراجع است.

سعی خودم را کردم که کوچینگ را خوب توضیح دهم، ولی برای اینکه بتوانید تجربه ای عملی از ۱ جلسه کوچینگ را داشته باشید، از طریق واتس اپ درخواست خود را برای من ارسال کنید.